وبلاگ محبان امام مهدی(عج).
پایگاه مقتل نسخه چهارم
 
 

چند روز پیش این داستان رو تو مسجد محلمون شنیدم و جالب به نظرم اومد

سید عبد الکریم کفاش رفیق فابریک امام زمان بود .

اینقدر که با امام زمان (عج) شوخی هم میکرد

و چون من تاحالا جایی نخوندم و نشنیدم که کسی با امام مهدی(روحی فداه) شوخی کنه این داستان برام جالب اومد.

سید عبدالکریم کفاش از انسان های نازنین عصر خودش بود و همونطور که روی اسم اش هست کفاش بود.

انسان خدایی بود اینقدر که با امام زمان ارتباط داشت و ایشان رو ملاقات میکرد.

زیاد وضع مالی اش خوب نبود و مستاجر بود .

اجاره خونش عقب افتاده بود و صاحب خونه جوابش کرد .

اول سید خواست ازش مهلت بگیره اما صاحب خونه گفت من راضی نیستم که اینجا بمونی !

سید روی مقید بودنش اساس خونش رو گذاشت وسط کوچه و خونه رو تخلیه کرد . و یه قسمت رو پرده کشید برای اهل و عیالش.

امام زمان به دیدارش اومد و گفت انسان مومن در دنیا باید مصیبت بکشه همونطور که ما اهل بیت هر مصیبتی رو کشیدیم .

سید گفت شما هر مصیبتی رو که کشیدید فقط مستاجری نکردید!!!

و بعد هر دو خندیدند...

و این نکته زیبا تر که: شبی پیامبر اکرم به خواب سید اومد . سید ازش پرسید من چطور میتونم امام زمان رو ملاقات کنم

رسول اکرم فرمودند روزی دو مرتبه بر غم حسین ابن علی اشک بریز.

سید کریم یک سال برای امام حسین اشک ریخت تا با امام زمان رفیق شد.

این قضیه به ما نشون میده که دوستی با امام زمان از راه عشق بازی و عبودیت هست .

سندی محکم تر زیارت ناحیه برای این داستان نیست که حضرت میفرمایند اگرمن نبودم در کربلا که تو را یاریکنم شب و روز برایت گریه میکنم و اگر اشک چشمم خشک بشود برات خون گریه میکنم

اونوقت همه به من میگن تو چرا تو ان وب هی روضه میخونی



 ادامه مطلب...


سلام به همگی

گفتن این داستان خالی از لطف نیست و از روی مقاله ی  چادر روز دهم نوشته شده که بیشتر از 6صفحه است بنده در حدود یک صفحه خلاصه اش کردم و امیدوارم فیض ببرید

علی آقا وفاطمه خانم توی یکی از کوچه های امام زاده حسن در یک خانه ی نیم بند می نشستند که نسبت به بقیه ی خونه ها تعریفی نداشت!!!با آن آجر های نامنظمش که به راحتی کنده می شد.نوجوان های محله هروقت آجر برای تیر دروازه کم می آوردند از این دیوار استفاده میکردند .دیواری که تابلوی اعلانات تیم شاهین و عقاب شده بودانصافا هم بچه های عقاب از شاهین سر تر بودند الا اون موقعی که داداش علی آقا کریم آقا میرفت و توی دروازه ی تیم سرخ پوش     شاهین می ایستاد.و معروف بود به بی خیال خونی و مالی شدن و هر وقت اراده میکرد شیرجه میزد توی آسفالت و۱۸۰باز میکرد انگار استخوان در بدن نداشت اینطور میگفتن.علی آقا بسیجی رفت جبهه و با کلی قرض و قوله توانسته بود یک خانه ی نقلی بخرد که سه دونگش رو با شوهر خواهرش شریک بود پدر و مادر علی در تصادف مرده بودند و همین  یک خواهر و برادر را داشت کریم آقا روز سوم خرداد ماه به شهادت رسید .شهادت کریم تیم شاهین را فلج کرد    از بچه های شاهین بعدا همه شان به شهادت رسیدند اما عقابی ها فقط یک شهید داده بودند آن هم توسط یک فروند اشتباه توسط نیروهای خودی در عملیات کربلای پنج و یک اسیر هم در کربلای چهار فقط همین

انگاری روز خدا قحط بود حداقل یک روز قبل از فتح خرمشهر شهید میشدی که دل آدم نسوزد.دقیقا همون روزی که باید به خاطر زحماتت مزدت رو میگرفتی با شهادت مزد گرفتی؟صبر میکردی ممد نبودی رو میشنیدی بعد در عملیات رمضان شهید میشدی همه داشتند شربت آبلیمو میخوردن و تو شربت شهادت.خیلی تو مردی دیگه داداش کوچیکه خیلی بی معرفتی. از این حرف ها میزد داشش علی آقا.

کریم آقا پانزده ساله بود و زن و بچه نداشت فاطمه خانم می گوید بچه به این چشم پاکی ندیده بودم سوم خرداد روز تولدش بود الان ۲۷سال است که فاطمه خانم و خواهر کریم تولدش رو با مزتضی دو تا یکی میگیرن.چون جفتش یک روز بود دیگه.

علی آقا شب شروع عملیات محرم جزو همان ۳۰۰شهیدی بود که در رودخانه ی دویرج در منطقه ی دشت عباس و شرهانی قبل از اوج عملیات بر اثر سیل غرق میشوند.

فاطمه خانم هم روز دهم محرم ۸۸زیر پل کالج چادرش رو کشیدن و با صورت زمینش زدند.داشت میرفت هیات که برای امام حسین اشک بریزه.و چادری رو که علی آقا براش خریده بود رو پاره کردند.همون چادری که فاطمه خانم قول داده بودفقط توی هیات بپوشه.

 

برای درج نظر و مشاهده ی کامل نظرات به ادامه ی مطلب بروید

 



 ادامه مطلب...


سلام به همگی 

ه خاطره از زمان دفاع مقدس گذاشتم که خیلی زیباست

نقل خاطره از کتاب حماسه ی یاسین نوشته ی حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد از دوران جنگ

هر موقع از شب که اتفاقی از خواب بیدار میشدم میدیدم کسی در اتاق نیست!

این برایم معما شده بود. کار طاقت فرسای آموزش غواصی دیگه رمقی برای کسی باقی نذاشته بود واقعا شبهایی که قرار نبود به کارون برویم از خستگی بیهوش میشدم.اما بچه ها این شب ها رو هم غمیمت میشمردن و به راز و نیازمی پرداختن یک شب از خواب بیدار شدم دیدم کسی در اتاق نیست!رفتم بیرون چون معمولا صابون در دستشویی نبود کورمال کورمال به داخل تدارکات دسته رفتم . ناگهان یکه خوردم.پشت کارتن های تغذیه قامتی بلند ولی خمیده با گردنی کج دیدم رفتم داخل زیرنور مهتاب چهره ی ملتهب و گریان و دستان به التماس بلند شده مسعود هم نوا شدم در قنوت داشت تندتند با اشک و ناله مناجات شعبانیه را از حفظ میخواند و اشک می ریخت دیگر نیازی به صابون نبود پاک شدم و شسته!





 ادامه مطلب...


سلام به همگی

این دو هفته که حقیر بعد از برگشتن از راهیان نور نبودم ؛ یه تصادفی برای بنده پیش اومد که نمیخواستم اینجا بنویسم اما با توجه به نزدیک شدن ایام فاطمیه ی دوم شاید گفتنش خالی از لطف هم نباشه و بی ربط هم نیست:::...

دقیقا روزی که از سفر راهیان نور برگشتم میخواستم برم برای خونه خرید کنم چون هیچی توی خونمون نداشتیم.

بنده همیشه با موتور عزیزم بیرون میرم اون روز هم مثل همیشه با موتورم رفتم خرید ؛ پشت چراغ قرمز چهار راه پارک وی ترمز کردم و بعد از حدود ۳۰ثانیه یه صدای ممتدی شنیدم حتی فرصت نکردم پشت سرم رو نگاه کنم و بومب یه تاکسی ون از پشت با سرعت به من زد و 150-100متر مارو جلو فرستاد یعنی وسط چهار راه شلوغی که صد ها ماشین در حال عبور بودن از موتور که جدا شدم سینه ام خورد به سپر جلوی یه پیکان که با سرعت در حال عبور بود و دنده هام سینه ام خرد شد.

موتور نازنین ام که رنگ آفتاب رو ندیده بود زیر چرخ های ون له شد.گواهی نامه هم که نداشتم بیمه قبول نکردن

 و همه فهمیدن که من تصادف کردم البته به جز خواجه حافظ شیرازی

زیاد پر حرفی نکنم و سرتون رو درد نیارم...

خودم که ۴شبانه روز روی تخت بیمارستان خوابیدم و موتور نازنینم هم که دو و نیم ملیون تومن خریده بودمش له شد؛هنوز هم نرفتم درستش کنم و عشق ام که هیاته هم فعلا نمیتونم برم همه ی بدنم خونی شد بقیه ی بدنم هم کبود شد که تا حالا هم خوب نشده و لباس عیدم هم که...

و اما اصل کلام:::...

دنده های بنده که شکست پزشک ها ازم پرسیدن چند  سالته؟؟؟گفتم: مثلا ۹۱سال گفت پس باید۹۱روز درد رو تحمل کنی یعنی به اندازه هر سال زندگی ات یه روز و بعد از ۹۱روز خوب میشی.)

همه ی حرف من اینجاست که به خاطرش این خاطره رو تعریف کردم:

حالا که اینطوری هست حضرت زهرا باید ۱۸روزه بهبود می یافتند اما حیف که فقط سینه نبود سلمان فارسی به امیرالمومنین عرضه داشت که حضرت زهرا به من فرمود :(هر مصیبتی که سرم آمد از آن میخ گداخته ی در بود)

 

لــــعــن الــلــه قــاتــلــی یـــا  فاطــمــه الــــزهـــرا



 ادامه مطلب...


سلام علیکم

از هفته ی پیش برای اینکه بچه ها ی مدرسمون  رو تا آخرین روز سال تو مدرسه نگه دارن امتحانات رسمی رو گذاشتن تو همین روز ها.

اتفاقا برنامه ی امتحانات هم اشتباه چاپ کردن  و بعد که میخواستن درستش کنن دو تا امتحان رو توی یک روز از ما قرار بود بگیرن   بعضی از کلاس ها سه تا امتحان رسمی توی یک روز داشتن.

دیروز بچه قرار گذاشتن که اعتراض کنن  به خاطر همین امروز حیاط مدرسه رو میدون جنگ تبدیل  کردن و هر چی داشتن از کپسول و بمبک گرفته تا نارنجک توی مدرسه زدن.

آسفالت حیاط مدرسه که حسابی داغون شده بود و چند تا از شیشه ها شکسته بود ...

 بعد که امتحان شروع شد  یکی از رفیق هام یه کپسول از توی جیب شلوار چریکش در آورد و انداخت زیر پای یکی از مراقب های سالن امتحانات.

ناظم ها هم عصبانی شدن  و تمام بچه های مدرسه رو گشتن و پدرشون رو در اوردن.

بعد هم پول تمام خسارت ها رو ازمون گرفتن...

اکثریت هم برگه ها رو سفید دادنمن و یه عده ی معدودی همه رو نوشتیم(لعنت به ریا)

نمیدونم اصلا چرا اعتراض کردیم  امتحان رو که مجبور شدیم پس بدیم پول خسارت ها رو هم که گرفتن اگه هم نمی گرفتن خودمون امکانات نداشتیم.

نمی دونم چرا؟؟؟؟؟؟؟

فقط می دونم کار جنبش سبز هم همین بود...

فردا هم که چهارشنبه سوری میشه کار خیلی از مردم همین خواهد بود...

اینجاست که قرآن می فرماید و اکثر هم لا یعقلون



 ادامه مطلب...


سلام

شاید بنده از مسائل سیاسی یا بین المللی و این جور چیز ها سر در نیارم اما فکر نکنم هیچ کس حتی بربر ها در مقابل فکر و اندیشه  از زور و قدرت استفاده کنن!

گروهک فرقان فکر می کرد شهید مطهری رو می کشن  و از دست افکار صحیح اسلام راحت میشن  و میتونن هر طور که خواستن اسلام رو تحریف کنن.

اما بعد ها توی همه جا کتاب های ایشان توضیع شد تا راهشون ادامه پیدا کنه.

امروز دشمنان ما دارن سعی میکنن مارو هر چه سریع تر نابود کنند.

دشمنای ما اینقدر بی بصیرت هستن که فکر میکنن با کشتن دانشمندان هسته ای همه چیز تموم میشه در حالی که چند روز بعد از ترور برای افرادی از دانشجو ها  انگیزه سازی شد که تغییر رشته بدن و فیزیک هسته ای بخونن.

یه نکته ای رو هم بگم شهید احمدی روشن به بچه هاش قول داده بود که واسه اربعین حسینی ببرتشون هیات چیذر با این که کشته شد به قولش وفا کرد.

ایشون تو همون چیذر دفن شدند طوری به هیات اومدن که دیگه بر نمی گردن.

شعر زیر شب اربعین توسط حاج محمود کریمی سروده و در هیات رایت العباس چیذر اجرا شده:

راه محبین علی روشن است

راه حسین و زینبی بودن است

هر که پی حضرت حق می رود

رخت جهادش همه جا بر تن است

رزم فقط رزم به شمشیر نیست

گاه تفکر به قلم بردن است

کار موید به امام زمان

معنی لبیک عمل گفتن است

کار خمینی چه اثر داشت که

علم و علم رونق جنگیدن است

دانش در چله اخلاص چیست؟

تیر خلاصی به تن دشمن است

کشته شدن در ره عشق ولی

آرزوی «احمدیِ روشن» است

مطالب مرتبط:

 

شب هفتم شهادت دانشمند هسته ای

 



 ادامه مطلب...


 

 سلام  اين داستان از زبان شعبي روايت شده او از مردم عادي است او مشاهدات خود را در باره ي عدل و انصاف علي روايت مي كند .

 

 

انصاف علي (ع)

 

 شعب مي گوید من به ميدان بزرگ كوفه وارد شدم؛امير المومنين بر بالاي دو ظرف بزرگ از طلا و نقره ايستاده بود و مي خواست آنرا بين مردم تقسيم كند و در دستش تازيانه ي كوچكي بود و مردم كه هجوم مي آوردند را به عقب مي راند كه مانع از تقسيم بين مردم نشود بعد امام همه ي طلا ها و نقره ها را بين مردم تقسيم كرد به طوري كه براي خودش هيچ چيز باقي نماند.

 

 

 من به منزل آمدم و به پدرم گفتم:(امروز چيز عجيبي ديدم نمي دانم عمل اين شخص خوب بود يا بد؛كه چيزي براي خودش بر نداشت .)

 

پدرم گفت :( او چه كسي بود؟)

 

 

 گفتم :( امير المومنين علي (ع) 

 

پدر به گريه افتاد  كه علي (ع) اينقدر عدل و انصاف دارد و گفت:( تو بهترين كس از مردم را ديده اي.)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:داستان,امیرالمومنین,انصاف,امام علی,امام,تقسیم اموال,قصه,, :: 7:6 بعد از ظهر :: توسط : (313)

سلام بر تمام مردم دنیا!!!(جواب سلام واجبه ها)

یه مقاله درباره ی این روز نوشته بودم که چون وقت نداشتم کاملش کنم نتونستم بذارمش توی پایگاه

به جاش این هارو گذاشتم امیدوارم استفاده کنید و برای ما هم دعا کنید

زندگی نامه ها:

 

زندگانی حضرت رسول اکرم

زندگانی امام صادق علیه السلام 


اشعار در مدح پیامبر اسلام و امام صادق:

یا حبیبی یا رسول الله

شعر ز شرق بادی اشراق با چه زیبایی (مدح)

 

 

 

 



 ادامه مطلب...


سلام

امروز توی مدرسه مون به مناسبت دهه ی فجر مثلا جشن بود.

(البته هیچ ربطی هم به دهه ی فجر نداشت ها...)

بچه ها هم اورگ آورده بودن که حسابی نماز خونه رو بترکونن.

بعد از اینکه مدیر مدرسه در باره ی تهاجم فرهنگی سخنرانی کرد بچه ها با اورگ آهنگ های خیلی خفن زدن ناظم مدسه هم تشویق میکرد که ما دست بزنیم 

ناگاه دیدم یکی از هم کلاسی هام اومد با چفیه رقصید دیگران هم به تقلید از او اومدن رقصیدن خلاصه یه حرکاتی که تو دوکان هیچ عطاری پیدا نمیشه.

باند اشرار هم که عقب نمازخونه نشسته بودن با هم دیگه رقصیدن و چه حرکاتی که از خودشون در نیوردن. البته ناظم هم تشویقشون کرد ها

فکر نکنم سخنرانی ها تاثیری توشون داشت چون دقیقا داشتن هدف تهاجم فرهنگی رو پیش می بردن.

خلاصه توی نیم ساعت 30-40نفر رقصیدن اما فکر نکنم هیچ ارتباطی به دهه ی فجر و آرمان های امام و شهدا داشت.

 

 

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:نماز خونه,سخنرانی,تهاجم فرهنگی,مدیر مدرسه,باند اشرار,دهه ی فجر,جشن, :: 4:31 بعد از ظهر :: توسط : (313)

 

دوره ی دبیرستان که بودم یه عده آدمای ضعیف بودن که برا خودشون باند اشرار درست کرده بودن.

اینا همیشه ایام امتحانات مزاحم درس خوندن بچه درس خوونا میشدن.

از قرض دادن فیلمای ناجور   تا سیگاری کردن  و کتک کاری  و هر کار دیگه ای که میشد کسی رو با هاش از راه به در کرداستفاده میکردن.

این جماعت چشم اینکه ببینن کسی نمره ی بهتر از اونا داشته باشه رو نداشتن.

حالا حکایت کشور های به قول خودشون توسعه یافته است.

آخه نگاه کن برای اینکه ما ازشون بالا تر نشیم چهار تا دانشمد هسته ای رو ترور کردن.

اینجاست که معلوم میشه ما به کجا ها رسیدیم که این کار ها رو می کنن.

همیشه افراد ضعیف سعی می کنن بقیه رو عقب  نگه دارن و افراد خردمند خودشون رو بالا تر می برن.

چون الآن بنده چند تا امتحان دارم متاسفانه نشد بیشتر نویسم...

 

 

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, :: 1:5 قبل از ظهر :: توسط : (313)

سلام

یه عزیزی  لطف کردن پرسیدن که تقوا  یعنی چی؟

(البته چون نظر به صورت خصوصی بوده تو ی قسمت نظرات نیست)

فقط خواستم جواب بدم و گرنه خوانندگان این وب که همشون از بنده همه چیز رو بهتر میدونن.

تقوا یعنی خواستن و  توانستن ولی انجام ندادن یه کار حرام.

مثلا یه مومنی هم دوست داره هم می تونه به کسی نگاه حرام کنه اما این کارو به خاطر خدا انجام نمیده پس میشه گفت این آدم تقوا داره .

اما یه آدم نا بینا نمیتونه نگاه حرام کنه فرق اون کسی که میتونه  گناه کنه با کسی که نمیتونه در همین بود عرض کردم

یه بچه ای بود که به مادرش بهش گفته بود گناه نکنه این بچه چون حرف گوش کن بود از صبح تا شب رفت تو کمد اتاقش در رو هم روی خودش بست  که گناه نکنه خب معلومه که این بچه نمی تونه بگه تقوا داره چون توی کمد نمی تونه گناه کنه

پس تقوا یعنی خواستن توانستن ولی انجام ندان کار حرام.



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 13 دی 1390برچسب:تقوا,تقوا یعن چه؟,سوالات,پرسیدن,کار حرام,بخش سوالات,, :: 7:11 بعد از ظهر :: توسط : (313)

سلام ایام رو بهتون تسلیت میگم

یه نکته  جالب به نظرم رسید که گفتم شاید بهتر باشه که براتون بگم و این نکته دوست داشتن امام غایب است.

 من و امثال من برای امام غایب بنر درست می کنیم هیات می زنیم چایی پخش می کنیم اما واقعیتش برای امام غایب است.

 ولی امام که حاضر باشه دیگه بنر و چایی نمی خواهد بلکه کار می خواهد شاید علت بی وفایی کوفیان همین باشه که عاشق امامی بودند که ازشون کار نکشه!

 برای اونایی منظورم رو متوجه نشدند یه مثال می زنم.

 یه بنده خدایی از صبح تا شب و از شب تا صبح برای ظهور دعا می کرد یه شبی خواب دید آقا صاحب الزمان ظهور کردند و با عده ای در حال جنگ شدید هستند موقع اذان دو تا داوطلب خواستند این آقا داوطلب شد که سپر تیر دشمن بشود تا صاحب الزمان نماز بخوانند.

 این آقا ایستاد ولی اولین تیری که آمد فرار کرد که تیر به او نخورد.

 حالا ممکنه ایشون ناله ی "یا لیتنا کنا معک"هم سر بده و کل عالم رو خبر کنه اما یه بزرگواری مثل سعید ابن عبدالله لیاقت این رو داره که سپر امام حسین(ع) بشود.

(منم شاید از این بی جیگر تر باشم نمی دونم!!!)

یا علی

التماس دعا!




 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 21 آذر 1390برچسب:امام,امام غایب,امام مهدی,امام,خواب امام زمان,خواب صاحب الزمان,ظهور, :: 3:14 بعد از ظهر :: توسط : (313)

امانت داري امام علي (ع)

 وقتي رسول اكرم از مكه به مدينه هجرت كردند اميرالمومنين را در مكه گذاشت و فرمودند ودايع و امانت مرا به صاحبش بده حنظله پسر ابوسفيان به عمير وائل گفت به علي عليه السلام بگو :(من صد مثقال طلاي سرخ نزد پيامبر امانت گذاشته بودم و چون او به مدينه فرار كرده و امانت ها را به تو سپرده تو بايد امانت مرا بدهي  و اگر از تو شاهد خواست قريش همه شهادت مي دهند.)

عمير نمي خواست اين كار را انجام دهد   اما حنظله با دادن مقداري طلا و گردنبند زن ابو سفيان به عمير او را وادار به اين كار كرد كه نزد علي (ع) برود !

عمير نزد امام آمد و ادعاي امانت كرد و گفت :(بر ادعايم  ابو جهل اكرمه عقبه و ابو سفيان و حنظله گواهي مي دهد.)

امام فرمود :(اين مكر و حيله به خودشان بازگردد بازگردان ؛ شاهدانت را در كعبه حاضر كن.) عمير شاهدانش را آورد.

 امام از هريك جدا گانه علائم امانت را پرسيد و فرمود:(عمير ،چه وقت امانت را به رسول اكرم دادي؟)عمير گفت:(صبح به او دادم.)

امام از ابو جهل پرسيد:(عمير چه وقت امانت را داد.)

ابو جهل:(نمي دانم.)

امام از ابو سفيان پرسيد ؛ابوسفيان:(هنگام غروب بود و امانت را در آستينش گذاشت.)

حنظله:(ظهر امانت را گرفت و پيش رويش گذاشت.)

عقبه:(هنگام عصر آنرا به خانه برد.)

عكرمه :(هوا روشن شده بود  كه امانت را گرفت و به خانه ي فاطمه(س)برد.)

امام اختلاف در حرف هايشان را بازگو كرد و مكر شان را برملا كرد.

و بعد از عمير پرسيد :(چرا وقت دروغ گفتن رنگت پريد؟) عمير گفت:(همانا دروغ گو رنگش سرخ نمي شود به خداي كعبه من امانتي نزد رسول اكرم ندارم.اين حيله را حنظله با پول دادن به من آموخت  و اين گردنبند هند همسر ابوسفيان است  كه نام خود را بر آن نوشته همان پول است.)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:امانت داری امام,امام علی,داستان,قصه,امیرالمومنین,, :: 6:24 بعد از ظهر :: توسط : (313)

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ
عشقم به خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام باعث شد بنده این وب رو برای رضایت ایشان بنویسم . هدفم فقط جلب رضایت ایشان و تبلیغ اسلام است و بس . اهداف این وب رو به طور کامل توی یه صفحه ای به نام اهداف وب مفصل نوشتم اینم آدرسشwww.imammahdi313.blogfa.com/profile عزیزان یرای دانستن درباره ی ما به پروفایل نویسنده مراجعه کنن www.esgh313.blogfa.com/profile
موضوعات
اجلاس سران عدم تعهد ما رو هم مشغول کرد بهشت چیست؟ دنیا چیست؟ مولا فرمود: بالاخره راحت شدم شب قدر تاکتیک خدا برای معصومین (ع) حجاب همه جوره داره زیر سوال میره غفلت ما در برابر مسلمانان پس کجایید مدعیان خالی بند؟!! ماه بندگی هم آمد میخوای امام زمان ات رو ببینی؟ باعث افتخارمه رسول زنده ی ما کیست؟ وصیت نامه ی شهید کربلایی حجت الله رحیمی قطره ای از دریای فضائل قمر بنی هاشم ولادت امام عشق و حماسه بالاخره امتحان هامون تموم شد. ویژه نامه ی عید مبعث سالروز انتخابات88 چه معامله ای کردند شهدا با خدا یک داستان زیبا از شهادت علی آقا شهادت حضرت زینب سفارش امام خمینی به خواندن وصیت نامه های شهدا از علوم امام باقر حداقل بهره برداری هم نشده است خرمشهر شهر خون آزاد شد واقعا متاسفم عشق و تنها عشق... ترور فرهنگ شهید مفقود الاثر؟؟؟!!! یا فاطمه الزهرا دلبستگی به دنیا اینم خرید کردن ما بود مثلا... یک سند از حقانیت فاطمه (س) سینما و تلوزیون ایران در نوروز عیدتون مبارک به امام زمان پشت کردیم؟؟؟!!! پیشواز چهارشنبه سوری در مدرسه... چهارشنبه سوری دعا برای امام زمان ترور اندیشه پست ثابت
پیوندهای روزانه
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پایگاه مقتل نسخه ی چهارم و آدرس esgh313.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در وب شما لینکتان به طور خودکار در پایگاه مقتل نسخه ی چهارم قرار میگیرد.